۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

از این جشنواره تا آن جشنواره

چاره ای نداریم ما! جز آنکه به دنبال جشنواره ای بگردیم تا بتوانیم دیده شویم وگرنه با اجراهای کم و بیش در شهرستان و آن هم در یک سالن دانشجویی یا سالن دسته چندم عمومی امیدی نیست به پیشرفت.


هفته ی گذشته با نویسندگی و کارگردانی نمایش «پیس مرگ یزدگرد با اعمال شاقه» در جشنواره ی خاطرات تلخ و شیرینی دانشجویی شرکت کردم و خوشبختانه موفق شدم در هر دو بخش جایزه بگیرم اما مسئولان جشنواره فراموش کردند در مراسم اختتامیه بخش تاتر را برگزار کنند و ما جایزه مان را در هتل گرفتیم. تازه تندیس جشنواره را نیز گم کرده بودند که قول دادند با پست برایمان ارسال کنند.
اما نکته ی مهم تر همکاری ای بود که در بخش اختتامیه با ژوبین غازیانی و چند تن دیگر از اعضای گروه تاتر آبی (و دیگرانی چون شهرام نیک کار و مجید رحمتی و ...) داشتیم. قرار بود کل مراسم اختتامیه بدون مجری و با اجرای نمایش های پیوسته انجام شود. چیزهای خوبی آموختم و دوستانی نیز پیدا کردم و حرفهایی نیز زدیم و ارتباطاتی نیز برقرار شد و در مجموع همه چیز خوب پیش رفت. بسیار خوشحالم به خاطر این اتفاق.
از امروز تمرین کار جدیدی را با بچه های اصفهان شروع کرده ام که قرار است در جشنواره ی «کاخ بلند» به مناسبت هزارمین سال پایان سرایش شاهنامه فردوسی اجرا شود.
فعلا درس تعطیل. تا زمانی که صدای استاد راهنما در نیامده و از تاثیر مس فتالوسیانین بر پایداری فشاری احتراق در مشعل تی سوال نکرده است آزادم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر