۱۳۸۸ مهر ۱۰, جمعه

مهرگان

امروز دهم مهر ماه و به عبارتي روز مهرايزد و مهرماه برابر با جشن مهر گان دومين جشن بزرگ ايراني بود. به آدريان اصفهان رفتم اما شور و حالي را كه در خور اين جشن مي بايست بودن را مشاهده نكردم. همه چيز تحت تاثير نمايش احمقانه ي قرمز و آبي پايتخت بود. بنا داشتم مطلبي مفصل درباره ي پيدايش، چرايي و آداب اين جشن كهن بنويسم اما افسوس كه حالي براي نوشتن و رمقي براي تايپ كردن آنچه در انديشه ام ميگذرد نمانده است. شايد مهرگان سال آينده آنچه را مي خواهم بنويسم. تنها به سبب پيدايش اين جشن از قول حكيم طوس بسنده مي كنم.
فریدون چو شد بر جهان کامکار
ندانست جز خویشتن شهریار
به رســم کیان تاج و تخت مهی
بیاراست با کاخ شاهنشهی
به روز خجسته ســر مهر ماه
به سر بر نهاد آن کیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشـت از بدی
گرفتند هر کــس ره بـخردی
دل از داوری­هـا بپرداخـتـنـد
به آیین، یکی، جشن نو ساختند
نـشـسـتـنـد فرزانگان، شادکام
گـرفتند هـر یک ز ياقوت، جام
می روشن و چهره ی شاه نـَو
جهان نو ز داد از سر ِماه نـَو
بـفـرمـود تا آتش افـروخـتـنـد
همه عنبر و زعفران سوختند
پـرسـتـیـدن مهرگان دیـن اوسـت
تن آسانی و خوردن آیین اوست
کنون یادگارست از و ماه مهر
به کوش و به رنج ایچ منمای چهر

۲ نظر: