شکل گیری این نشان هم داستان جالبی دارد که به نوعی وابسته به آسمان و دانستنی های نجومی مردمان باستان دارد. پژوهشگران گوناگون نظرات متفاوتی را در این باره مطرح کرده اند که هرکدام با ایراداتی همراه است. من در اینجا نظر شخصی خود را که با توجه به ملاحظات و محاسبات نجومی ارائه می شود مطرح می کنم.
خورشید نیز مانند تمام ستارگان دارای یک دوره ی فعالیت چند ساله است. زمانی که خورشید در کمینه ی فعالیت خود قرار دارد دمای سطحی آن کم شده و یک ناهمگونی در شکل تاج(کرونا) خورشید ایجاد می شود. حال اگر در همین دوران یک کسوف کلی شکل گیرد چون در کسوف های کلی قرص خورشید پنهان شده و تنها تاج خورشید قابل مشاهده است دیگر تاج خورشید بصورت دایره ای مشاهده نمی شود بلکه شکلی بصورت یک بیضی کشیده به خود می گیرد. این شکل تداعی کننده ی دو بال برای خورشید است و به همین دلیل است که به آن کسوف بالدار گویند و به عقیده ی نگارنده همین پدیده سبب بوجود آمدن نگاره ی خورشید بالدار*** در اساطیر مصر و ایران بوده است. بخصوص در آثار به جای مانده از مصر باستان به وفور از این نگاره استفاده شده و جایگاه آن معمولاً همان جایگاه خورشید در نقش ها بوده است که دلیل همسانی این نگاره با خورشید است. برخی معتقدند که بالهای شکل گرفته در کنار خورشید نه از وجود یک کسوف بالدار بلکه تصویری خیالی از ترکیب شاهین و خورشید است. شاهین بلند پرواز ترین پرنده ها و واسط میان زمین و آسمان در اسطوره ها قلمداد می شود و کشیدن بال برای خورشید به شکل بالهای شاهین پدیده ی عجیبی نیست. اما این نکته را باید مدنظر قرار داد که خورشید در میان اقوام باستانی جایگاه ویژه ای داشته است و مردم بسیار پیگیر تحولات مربوط به خورشید بوده اند. بی شک وقوع یک کسوف بالدار (بین پنج تا سه هزار سال پیش چندین بار اتفاق افتاده است) که همراه با وحشت و شگفتی برای مردم بوده است از دید آن اقوام به دور نمی مانده و تبدیل به یک اسطوره و یک پدیده ی ویژه ی فرهنگی اجتماعی در میان آنها می شده است. از سوی دیگر هرگاه به نگاره ی شاهین در باستان می نگریم شاهین را در کنار خورشید و نه یکی با آن می بینیم و نیز در هیچ کجا نشانه ای از روند ادغام این دو با هم نمی بینیم. لازم به تذکر است که هرگز ادغام دو اسطوره با هم بصورت آنی و یکجا انجام نمی گیرد بلکه روندی است که در طی سالیان شکل می گیرد. تطور فروهر از خورشید بالدار به روشنی قابل تشخیص است.
به هر صورت فروهر چه ریشه ی نجومی داشته باشد و چه نه، چه نشان آیینی زرتشتیان باشد و چه نشان حکومتی هخامنشیان، برای یک ایرانی امروزی نگاره ایست که ریشه در تاریخ پرافتخارش دارد و با دیدن آن ناخودآگاه به یاد روزگار خوش باسطان می افتد و غرور ایرانی سرتاسر وجودش را فرا می گیرد. بنا بر این لازم است در چاسداشت این نگاره ی مقدس و باسطانی کوشا باشیم و فراموش نکنیم که سرزمینمان با خاطراتش زنده است.
* حلقه ی موجود در دست چپ نگاره را برخی حلقه ی قدرت می دانند که این مساله هم به همان عقیده ی اولیه ی مستشرقان باز می گردد. در حالی که حلقه، حلقه ی مهر است و حاصل از حرکت دایره ای ستاره ی مهر یا میترا در آسمان. در این باره بعد تر در بحث گردونه ی مهر صحبت خواهم کرد
** بنگرید به بیرق ساسانیان و شباهت آن به گردونه ی مهر
*** winged sun
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر