۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه

شاهنامه ی جنیدی

نزدیک به پنج ماه از انتشار شاهنامه ی فردوسی با ویرایش فریدون جنیدی می گذرد و در این مدت بحث ها و گفتگوهای بسیاری در این باره منتشر شده که فضای ادبی کشور را تحت تاثیر قرار داده است. اکنون که اندکی این هیاهوها فروکش کرده است و طرفداران ومنتقدان شاهنامه ی جنیدی آرامنشسته اند بر آنمتا با در نظر گرفتن همه ی جوانب ، نقدی منسفانه تر از آنچه تا کنون گفته شده را ارائه کنم چرا که همه ی افرادی که تا این لحظه بر این اثر مطلب نوشته اند خالی از حب و بغض نبوده و تلاش در به کرسی نشاندن نظر خود در قبول یا رد شاهنامه ی جنیدی داشته اند.
اما داستان این درگیری ها از آنجا آغاز شد که جنیدی شاهنامه ی خالقی مطلق را که پیش از این چاپ شده بود « گردآوری دستنویس ها » خواند نه « ویرایش ». بسیاری از جمله جلیل دوستخواه به جنیدی تاختند که چرا این سخن را بر قلم روان داشته است. همین جا بود که همه چیز سفید و سیاه شد. یا خوب خوب یا بد بد.
شاهنامه ی جنیدی دارای ویژگی های متمایزی از سایر شاهنامه های چاپ شده تا کنون است.این ویژگی ها گاه طرفداران زیادی را بسوی خود جلب کرده و گاه موجب رانده شدن برخی از شاهنامه ی جنیدی شده است.
فریدون جنیدی سال ها مدرس و پژوهشگر زبانهای پهلوی و اوستایی بوده است و از زبان شناسان به نام محسوب می شود. وی بر پایه ی این پیشینه تلاش کرده است به ریشه یابی برخی واژگان شاهنامه که به زعم او دارای ریشه های پهلوی و اوستایی اند بپردازد و بر همین اساس واژگانی چون نعل ، طبل ، طبق ، صد و الخ را فارسی می داند و آنها را به صورت نئل ، تبل ، تبق ، سد و الخ می نویسد و شکل آورده شده در متن دستنویس را معرب شده ی نگارش فارسی آن می داند.
این عمل به باور من کاری علمی و دقیق و بر پایه ی مبانی زبان شناسی است و ایرادی ندارد چون مدت ها جامعه ی ادبی ایران تحت تاثیر ادبیات عرب بوده و بسیار معمول بوده است که واژگان فارسی به شکل عربی نوشته شود. روزی باید این تصحیح صورت می گرفت. این مساله با عربی ستیزی و وارد کردن سره نویسی در شاهنامه که منتقدان جنیدی مطرح می کنند تفاوت دارد چه جنیدی واژگانی را که عربی دخیل در فارسی تشخیص داده است به همان املای عربی ذکر کرده و اصراری در ریشه تراشی و فارسی سازی آنها ندارد. واژگانی چون خلعت ، طلایه ، سلیح ، حریر و الخ.
نکته ی دیگری که در مورد شاهنامه ی جنیدی به چشم می خورد افزوده دانسته شدن برخی از ابیات است که از نظر قواعد ویرایش دارای ایراد می باشد.هر چند که در برخی موارد حذف بیت یا ابیات درست و علمی انجام شده است اما در جاهایی مانند ستایش های محمود غزنوی که کلاً افزوده دانسته شده است درست به نظر نمی رسد چرا که در تمام نسخه ها حتا قدیمی ترین آنها (به گمانم نسخه ی فلورانس) نیز این بخش وجود دارد و اگر یک ایرانی وطن پرست دوست ندارد این بخش ها را در شاهنامه ببیند و بپذیرد که وجود داشته اند دلیل بر حذف ابیات نمی شود.
شاهنامه ی فردوسی مملو از نکوهش و بدگویی ترکان است. شاید برای فردی که در عصر حاضر زندگی می کند عجیب و غیر قابل قبول باشد که این کتاب به پادشاهی ترک تقدیم شود اما باید با معیار ها و روابط حاکم آن زمان پیش رفت و قضاوت کرد. برای قانع کردن این افراد شاید بتوان گفت که مقصود فردوسی ریشخند کردن محمود غزنوی بوده است اما نمی توان این بخش ها را نادیده گرفت. (فتأمل)
جنیدی همچنین برخی از ابیات شاهنامه را با توجه به قواعد دستوری و زبان شناختی زمان فردوسی تصحیح نموده است که کار شایسته ای به نظر می رسد. هرچند که زیاد بر پایه روش ماشینی و خشک سنجش نسخه ها نیست اما روح و زبان فردوسی را بهتر نمایان می سازد. در روش های ویرایش از برابری نسخه ها ومطابقت با یکدیگر با مبنا قرار دادن نسخه ی قدیمی تر استفاده می شود. مسلم است که فردوسی با دستور زبان و واژگان زمان خودش برای سرودن شاهنامه استفاده کرده است نه دستور زبان دو قرن بعد! مثلا در مورد مصراع « به شعر آرم این نامه را گفت من » جنیدی مصراع « بپیوندم این نامه را گفت من » را درست تر میداند. با نگاهی به متون همزمان فردوسی و نیز ابیات دیگر شاهنامه به این نکته می رسیم که در آن زمان « پیوستن » به جای « شعر گفتن » مورد استفاده قرار می گرفته است و در هیچ جای شاهنامه ترکیب « به شعر آرم » یا ترکیبات مشابه دیده نمی شود در حالی که « بپیوندم » مورد استفاده قرار گرفته است از این رو به این نتیجه می رسیم که ترکیب « به شعر آرم » به سلیقه ی رونویس کننده در قرون بعدی جایگزین شده است ( در ابیات دیگر چون به وزن آسیب می رساند به همان شکل باقی مانده.) و کار جنیدی درست می نماید و بسیاری مثال های دیگر از این دست.در مجموع باید گفت که کار فریدون جنیدی در ویرایش شاهنامه تلاشی ارزشمند در جهت بازشناسی نامه ی باستان با دیدی متفاوت است که علاوه بر ویرایش متن بر اساس اصول ویرایش متون قواعد زبان شناختی و تاریخی را نیز دخیل کرده است. با تمام انتقاد ها و کاستی ها می توان گفت که شاهنامه ی جنیدی همان است که ایرانیان از شاهنامه انتظار دارند ودوست دارند بخوانند. من شاهنامه ی جنیدی را دوست دارم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر